۱۳۹۱ مرداد ۲, دوشنبه

مسمومیت دختران در مکاتب و عوامل نا پیدای آن!


مسمومیت دختران در مکاتب و عوامل نا پیدای آن                
وقتی متون تاریخی را مطالعه کنیم خواهیم دید که در هر جامعه ای به شیوه های گوناگونی زنان و دختران مورد ظلم و ستم قرار داشته اند. در طول تاریخ، زنان و دختران بدون اینکه خود جرمشان را بدانند مجازات شدند. در تاریخ پر فراز و نشیب جامعه ای  بشری زن و دختر به عنوان بشر مطرح نیست و همواره این موجود لطیف با احساسات قوی خود به گوشه نشینی و عزلت محکوم شدند بدون اینکه گناهشان مشخص باشد. درین میان افغانستان  ازین امر مستثنی نبوده بلکه این ظلم و ستم، این محکومیت به بدترین شکل خود نیز اجرا شده است در افغانستان عده ای به نام غیرت، زنان و دختران را در چارچوب خانه زندانی کردند و عده ای هم به نام دین نیمی از پیکره جامعه را از حقشان محروم ساخته و آزادی را از آنها سلب نمودند.
در خانواه های افغانی دختر که همان زن و مادر فرداست همیشه به عنوان جنس دوم در نظر گرفته شده است همیشه امکانات، محبت ها و دلسوزی ها نسیب فرزند پسر خانواده بوده و البته نمی توان این مسئله عمومیت داد. درین کشور دختر را به اسم حیا از گفتن بازداشتند و در باره ای او و سرنوشتش همیشه کسان دیگر تصمیم گرفتند اما غافل از این بودند که حق یک انسان پایمال خودخواهی ها و رسم و رسوم بیجای جامعه می گردد.
در گذر تاریخ و دوره های مختلف زنان و دخترانی فراوانی قربانی بازیهای سیاسی سیاستمداران گشتند، سیاستمدارانی که خود شان از دامن یک زن به مقام و مرتبه ای رسیده بودند. کسانی که دشمن زن شدند آنها را نیز زن پرورش داده بود. چه شیرین گفته «از ماست که برماست» در دوره های مختلف تاریخی افغانستان، سیاهترین دوره برای زنان و دختران افغان دوره ی تیره و تار طالبان بود که دراین دوره زنان و دختران حتی اجازه ای خروج از خانه را هم نداشتند اما با ورود جامعه ای جهانی به افغانستان زنان و دختران از فضای خفقان آور خارج شدند که با آنهم هنوز در بعضی از نقاط کشور مشکلات عدیده ای فراروی زنان و دختران وجود دارد.
با ورود جامعه ی جهانی به کشور افغانستان مفاهیمی چون حقوق بشر، تساوی جنسیت، حق زن و... وارد مجالس و خانه های افغانی شد. دیگر زنان و دختران تا حدودی از زندان رسم و رسوم بیجا زآزاد شدند با آشنایی مردم به این مفاهیم دیگر خروج زن از خانه بی غیرتی محسوب نمی شد با ورود جامعه جهانی به افغانستان زنان تا حدی آزاد و بخصوص رفتن دختران به مکتب تا حدی به حق خود رسیدند یعنی بهترین نمونه می توان رو آوردن این قشر محروم را به تعلیم و تربیه نام برد با رو آوردن دختران به عرصه تعلیم و تربیه میتوان ادعا کردکه جامعه افغانی هم سیر تکاملی را طی میکند چرا که قبل از این واقعه این جامعه فقط با نیمی خود سرنوشتش را رقم میزد و نیم دیگر در کنج محبس ظلم وجهل و عنعنات نا پسند زندانی بود. خانواده ها خوشحال بودند که راه درست و فرهنگ درست را فهمیدند و دختران خوشحال تر از آنها که به حقشان رسیده بودند چند سالی را همه با خیال راحت و فکر آسوده به کسب علم و دانش مشغول بودند و به امید بارور ساختن درخت علم و دانش در ذهنشان با شوق و علاقه به سوی مکاتب روان بودند اما..... اما افسوس! افسوس گویا این بار دختران به گونه ای دیگر بازیچه قرار گرفتند بازیچه دست سیاست.
بعد از چند سالی آرامش دوباره تشویش و نگرانی ی باعث شده که خانواده ها با ترس و اضطراب دخترانشان را به مکتب بفرستند در دور قبل خانواده ها از حق دختران آگاهی نداشته و مانع رفتن آنها به مکتب می شدند حالا که آن مشکل حل شده عاملی دیگری مانع تعلیم دختران میگردد.
اینبار دشمنان این قشر محروم و آسیب پذیر از راه دیگری وارد شده اند تا مانع ورود آنها به عرصه های مختلف گردند. از نیمه اول سال 1390 دختران در مکاتب  مختلف و در مناطق متعدد  به  طور  مشکوک مسموم می شوند که علت آن را تا حالا هیچ مرکز پزشکی نتوانسته و یا نخواسته معلوم کند.
این مسمومیت از نیمه اول سال 1390 تا همین ماه سرطان سال 1391 ادامه دارد که هیچ آرگانی و هیچ شخصی پاسخگویی این واقعه نبوده و نیست و شاید هم برای  کسی اهمیت ندارد که اگر مهم می بود حتما حد اقل عوامل این فاجعه شناسایی میشد. شاید دو باره روز های سیاهی را که دختران در گذشته درک کردند امروز به شکلی دیگری تکرار میشود. در دوره های قبل دشمنان زنان و دختران با استفاده از نا آگاهی خانواده ها ضربه های شدیدی را بر نیمی از پیکره جامعه وارد کردند و امروز که خانواده ها آگاه شدند با نا امن ساختن محیط درسی می خواهند دوباره این قشر را به حاشیه بکشانند.
سوال اینجاست که چگونه باید این خطر جدی مهار شود؟ که اگر این مشکل در بطن جامعه ریشه بدواند دیگر در آینده دوباره ما شاهد مادران بی سواد خواهیم بود که همگی میدانیم مادر با سواد فرزندان سالم و صالح را تقدیم جامعه خواهد کرد ولی یک مادر بی سواد که به جز از گوشه ای خانه جای را ندیده است خیلی کم پیش می آید که فرزندان آگاهی  را تقدیم جامعه نماید. بدین ملحوظ باید جلوی عوامل که مانع تعلیم و تحصیل دختران می شود به صورت جدی گرفته شود و از رشد آنها جلوگیری به عمل آید تا در کنار مردان ما زنان هم پا به پای هم پیش رفته و یک جامعه ای پیشرفته را داشه باشیم. به همین خاطر توجه جدی و مداوم  ارگانهای ذیدخل را می طلبد  که در جهت رفع این معضل کوشا بوده و کسانی را که این مشکلات ، رعب و وحشت را در جامعه به وجود می آورند شناسای نموده به سزای اعمالشان برسانند. به امید آنروز....!!!!   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر