۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

زندگی نامه استاد جعفر خان


زندگی نامه استاد جعفرخان

خوشا آنان که با عزت زگیتی                     بساط خویش برچیدند ورفتند
زکالا های  این  آشفته  بازار                     "صداقت " را پسندیدند ور فتند  


زندگی وبقای هر ملت مرهون تاریخ سازان، شخصیت های سیاسی، علمی،فرهنگی واجتماعی آن ملت می باشد. ملت هارا .قوه های محرک آن یعنی همانا مولیدین فکر و معارف آن احیا وروح دوباره می بخشد وملت ها سامان خود را از سامان دهندگان خود، یعنی از اهل فکر ومعارف اش می گیرد. ودانش درجامعه سوژه وابژه را می سازد. وجامعه ی زنده است که فکر ومعارفش زنده باشد. چون دانش رابطه تنگا تنگ با "سخن"،قدرت،" استقلال،"مقاومت" وخودکفایی دارد. یعنی به قولی دانش زاینده جامعه است . وجامعه با افراد زنده وبیدار معنای ومفهوم می یابد. وجامعه زمانی دست خوش" تحول،" تغیر،" وتکامل" خواهد شد که درآن فکر ودانش تحول وتکامل حضور داشته باشد . اقتصاد، قدرت وسیاست زمانی به اذهان متصور می شود که فکر وقوه درک واستلالا آن از آن خودی جامعه باشد. گردانندگان تاریخ بشر، اهل تفکر وتدبیر آن ملت ها بوده است نه سلاطین وحاکمان- آن. وانحطاط که درتمامی عرصه ها چه درعرصه ی علمی، فرهنگی، اجتماعی وسیاسی جامعه ی مارا فرا گرفته بود همانا غیبت ما از"معارف وسخن" بود، درجامعه که معارف آن به صلیب جهل وتعصب به دار آویخته شود، چه بقای آن جامعه خواهد داشت؟!
 وما که یکی از این قربانی شدگان بودیم. وکه تاریخ، زبان، سخن وازهمه مهمترمعارف (بدنه اساسی وساختارگر جامعه ی ما را تخریب) وبسوی گودال مرگ کشانده بود. مارا به بیش از دو قرن ونیم درکویر جهل درزیر آفتاب سوزان جهل سر گردان واز چشم ساز شوری (غروروغیرت) به گونه دیار خودما! می نوشا ندن.
آری بودند مردان که نخستین قدمها را درراه توسعه ورهانیدن توده ها از جهل بسوی نورعلم برداشتند. وسالیان سال رنج ودوری را از خانواده وزادگاه را متحمل شده تا به معنا حقیقی زندگی وچگونه زندگی کردن پی ببرد. وتا آسایش خویش را از کتاب وآرایش خویش ازعلم وتقوای خود را از دانایی گرفته وتاتکامل وخدا گونه شدن را در پیکره گلی اشت متصور سازد که یکی از این پیش کسوتان درمحدوده جغرافیای  کوهستانی، وخاستگاه ومهد تمدن های چون: کوشانی ها، یفتلی ها، شیران زمین وضحاک ماردوش بامیان باستان. استاد محمد جعفرخان است. که درسال 1317 ه-ش درقریه بای بیگ ولسوالی یکه ولنگ ولایت بامیان مردی از خانواده وعضو معارف وعلم افغانستان دریک خانواده ی دهاتی وفقیر فرزندی متولد شد. که اسم اورا محمد جعفرانتخاب کردند. استاد محمد جعفرنیز همانند سایر بچه های ده وقریه اش دوران کودکی را درآغوش فامیل سپری کرد.
اوازنبود اقتصاد ضعیف خانوادگی که همرنگ سائیرین ملت اش رنج می برد ورنج می دید وبا رنج بزرگ شد. اما کسی نمی دانست که فردا این تغیر دهنده اوضاع حاکم بروجود خود، فامیل وجامعه اش شود. استاد جعفرخان جذب مکتب شد، اما درآن موقع رفتن به مکتب خود ننگ وعار تلقی می شد، اما استاد جعفرخان امروزی، آنروز همه آن دشواری ها ونیش زنی ها را تحمل کرد وهنجارشکن آنروزشد. استاد محمد جعفرخان تعلیمات ابتدایی را درمکتب چهارده تا صنف ششم که آنروز آخرین کلاس تحصیلی دوره مکتب بود به پایان رساند. که وی یکی از اولین فارغان آن مکتب وآن مردم "یکه ولنگ" بود. وی برای ادامه تحصیلات اش راهی تخنیک ثانوی کابل شد. دردوران مکتب وبعد ازآن مضمون دلچسپ ومورد علاقه اش ریاضیات بود.
استاد بعد از اتمام تحصیل مصروف ایفای وظیفه در وزارت مخابرات شد. که این وظیفه باعث آشنایی ایشان با شهروندانی خارجی شد. که تا آخیر ادامه داشت . وی بعدأ با آمدن تغیرات دردستگاه حاکمه مشغول وظیفه مقدس معلمی درولسوالی ها ومرکزولایت بامیان شد. وی مدت 18 سال عمر گرانبهایش را صرف تربیه وتعلیم اولاد جامعه اش نمود. او با بودن دربین جوانان واهل معارف خوشحال بود وبهترین اهمیت را درزندگیش صحبت ازعلم وترقی بشر داشت، اوهمیشه از وضعیت وتحول درزندگی علمی شاگردان ومحصلان جامعه می پرسید. وخود را درحل قضایای علمی شریک می دانست. ودرحل وراه بهبود جستن درمسایل معارف سرازپا نمی شناخت .آری، استاد محمد جعفردیگر محمدجعفرنبود بلکه او"هادی" وپدرمعنوی هزاران فردی جامعه اش بود، همه اورا استاد خطاب می کرد، اوعزیز همه ای قلبها بود، او زینت بخش سیرت ها وصورت های نامرئی ما بود... استاد جعفرخان یکی از پایه گذاران معارف و سایر خدمات اجتماعی دریکه ولنگ وولایت بامیان بود. وی برای حذف وازبین بردن جهل ،کدوردتها وتعصب ها داروی معارف واگاهی را تجویز می کرد. همه مشکلات جامعه را محصول نبود عقل سلیم می دانست او انسان کاملی بود، از هرلحاظ عاطفی،عقلانی ، هدفمند،با احساس وآگاه. وی گوشه،گوشه ای کشورومیهن اش را دیده بود با زبانهای  دری، پشتو وانگلیسی بصورت شیواوفصیح صحبت می کرد. اما درمحیط خانوادگی اش با زبان مادری اش"هزارگی" مکالمه وگفت وشنود داشت.
استاد درمحیط خانواده اش بیشتر نقش یک دوست را بافرزندان واقاربش داشت.همه جوانان و پیران متمایل به صحبت کردن با وی بودند ، استاد از دوران جوانی و نوجوانی دوستان فراوانی داشت که تا آخر در کنارش بود .
استاد چون روحیه خدمت به خلق ، زحمت کشیدن تازند ایم و باید راه را پیمود تابرسیم الگوی زندگی اش قرارداده بود .همیشه در تکاپوی نجات حیات جمعی جامعه بود، سرانجام بیماری که از اوایل کودکی دامنگیرش بود که تا آخرین لحظه ای حیاتش از بیماری قلبی رنج می برد در 24 جوزای روز دوشنبه سال 1389 هجری شمسی هزار هزارانسان را در سراسر بامیان به گلیم غم نشاند .
و هزاران قلب را داغدار و هزاران چشم را اشک بار ساخت ، در روز سه شنبه با حضور بیش از سه هزار نفردر قبرستان زادگاهش با گریه و زاری در دوش یاران و دوستانش بخاک سپرده شد
گرچند او زندگی را ، زندگی کرد و زندگی را همان گونه ترک کرد که گویا بی بهاترین چیزش را ترک کند. اما زندگی را همان گونه زندگی کرد که گویا زندگی زندگی ، زندگی اش بوده است.
او متبسم بود ، خوش رفتار و خوشکردار ، او زنده دل بود ، باجوانه های از علم و دانش ، آری او، او بود استاد محمد جعفرخان فرزند حاجی علی حسین باشنده بای بیگ .هفتاد و دوسال عمرکرد ، هجده سال تدریس و سالها خدمات اجتماعی و قبل از ظهر دوشنبه 24 جوزا سال 1389 وفات نمود.
آری او ، او بود استاد جعفر خان حال به پیشوند مرحوم ... آری او، او بود، آموزگار ، هادی و رهنمای من ، تو و هزاران من و تو و ماها........
روحش شاد ، آرمانش سبز و یارانش صحتمند باد و راهش پررهرو..........

هویت فرهنگی


هرجامعه ای ، هرملت و هرقوم وهرنژادی دارای یک سلسله ارزش ها وهنجارهای مثل تاریخ ،هنر ، ضوابط ، سنن ، مقررات ، مناسک اعتقادی ، زبان ، ادبیات وشیوه های اقتصادی مختص به خود است این ها همه خصوصیات وویژه گی های هستند که یک قوم را ازقوم دیگر، یک ملیت را ازملیت دیگر یک نژاد را ازنژاد دیگرویک جامعه را ازجامعه دیگرمتمایز می سازد همه این مولفه ها بیان گریک موضوع است .
شناسنامه وبیانگرهویت هرجامعه  ،قوم وملتی، فرهنگ آن قوم ، نژاد ، جامعه و یا ملت است ویا به بیان دیگرگذشته تاریخی ، حماسه های آبا واجدادی ،سرزمین نیاکان ، زبان مادری، باورها وسنت های طایفه ای ، مفاخرملی ، اسوه های دینی ، عصبیت های قومی ، هنروادبیات موروثی ،هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل میدهد وارج گذاشتن وحفظ آن ازمکلفیت های هرفرد است زیرا نبود هویت فرهنگی یعنی نبود آن جامعه رابیان و ضعف هویت فرهنگی یعنی ضعف آن جامعه رامشخص می کند .
برای حفظ هویت فرهنگی برهمه واجب است، درین زمانیکه فرهنگ های استعماری زشت با ظاهرزیبا ازشرق وغرب جهان به شکل سیل آسا وارد افغانستان می شود وافغانستان را به یک کشورتاثیرپذیرهم ازلحاظ اقتصادی(کشورمصرفی) وهم ازلحاظ فرهنگی(صحنه تهاجم فرهنگی) تبدیل کرده ومهم ترازآن اینکه روزبروزمارا ازفرهنگ ما وارزش های دینی واجتماعی ما بیگانه می نماید وارزش های غیررا که هیچ گونه سازشی با فرهنگ اصیل وکهن ما ندارد ، جایگزین می گردد وازسوی دیگردرداخل افغانستان به نحوی  فرهنگ ها با هم دیگردرتقابل هم قرارداده که یک  نوع جنگ هویت فرهنگی را درداخل افغانستان راه اندازی نموده است واین جنگ هویت فرهنگی باعث می شود که فرهنگ کهن واصیل ما ازبین رفته وفرهنگ های دیگرجانشین آن گردد ودرواقع این عوامل داخلی(ستیزفرهنگی ) است که باعث می شود فرهنگ یک جامعه را تضعیف ویامعدوم نماید نه عوامل خارجی ، واین عوامل داخلی است که زمینه ورود را برای فرهنگ های مهاجم آماده تروراه را هموارترمی کند تا ارزش ها وهنجارهای بیگانه ومهاجم بتواند به ساده گی وآسانی جای ارزش ها وهنجارهای اصیل مارا بگیرد ولی متأسفانه درجامعۀ ما کسی به این مسائل نه می پردازد انگارکه هیچ چیزی برای شان مهم نیست وفکرمی کنی که هیچ کس این خطررا احساس نمی کند ویا اینکه نه می خواهد بفهمد که ریشه این همه نابسامانی ها درکجا است ، امروزفرهنگ ما قدم به قدم به پرتگاه نابودی نزدیک ترمی شود هویت ما زیرپا می شود وهیچ کس دردی را احساس نمی کند ولی ملت ما ازدردی می نالد که درمانش دست خود شان است وتا زمانیکه ما ،مردم ما وملت ما ازین بحرانیکه دچارآن شده ایم بیرون نیاید وهویت خویش را تثبیت ننماید درجامعه سخن گفتن ازرفاه، آرامش ، صلح ، امنیت ، استقلال ، آزادی ، دموکراسی ، حقوق انسان وغیره حرف های بی اساس خواهد بود وتازمانیکه قشر روشن جامعه ما سرازلاک فردیت خویش بیرون نیاورد وبه مسائل فرهنگی وزندگی مردم این مرزوبوم نه اندیشد ،وضعیت چنان خواهد بود که هست وهیچ گونه تغیروتحولی را ازگذشت زمان نباید انتظارداشت اگرچه بسیاری ازدانشمندان معتقداست که بسا مسائل با گذشت زمان روشن می گردد ویا تغیرمی پذیرند واین شعاردانشمندان سیرقهقرائی را درجامعه افغانی ما با انحراف زاویه 180 درجه خواهد پیمود.              
    به امید آن روزی که شاهد تحرک بیشتر قشرروشن وفرهنگ دوستان جامعه باشیم