۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

مروري برتغيرات اجتماعي


مروری بر تغییرات اجتماعی
محمد فاضل اکبری
از زمان پیدایش جامعه شناسی تا اکنون، اغلب جامعه شناسان به این امرمعترف بوده اند که تغییرات اجتماعی در میان سایر پدیده های اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است، اما تنها از  اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است که بحث در این زمینه مورد توجه جدی جامعه شناسان قرار گرفته است. بطور مثال اگوست کنت برای اولین بار مطالعه جامعه را به دو بخش عمده:
1-      ایستا شناسی اجتماعی و
2-      پویا شناسی اجتماعی  تقسیم کرد.
 موضوع جامعه شناسی ایستا، نظم حاکم بر جامعه است یعنی شیوه ای که بر اساس آن افراد یک جامعه در بین خود نوعی تفاهم بوجود می آورند که د ر حقیقت ضامن وجود و ادامة حیات و عملکرد آن جامعه است.
اما موضوع جامعه شناسی پویا پیشرفت و توسعه میباشد یعنی مطالعه تکامل جوامع از ورای تاریخ بشریت و در واقع بر اساس همین نظریه است که اگوست کنت قانون مراحل سه گانه خود را ارائه داده است.
از نظر وی جامعه شناسی پویا بسیار پراهمیت تر از جامعه شناسی ایستا است و به همین علت به این جنبه اهمیت بیشتری داده است .
به تعبير گيدنز، خاستگاه جامعه شناسي را مي توان در كوشش  براي درك تغييراتي كه جهان سنتي را در هم پاشيد و به ايجاد
 شكلهـاي جديـد نظم اجتـماعي مـدد رسانيـد، جستـجو كـرد.
تعاریف تغییرات اجتماعی:
نويسندگان مختلف، تعاريف گوناگوني از تغيير اجتماعي ارائـه داده اند، اما بيشتر آنها، بر تغيير ساختاري و تغيير در روابط ميـان مؤلفه هاي اصلي جامعه تأكيد كرده اند.
برخي نيز معتقدند كه تغيير اجتماعي هم شامل تغييردر ساختـار جامعه است و هم تغيـير در عملكـرد آن.
گی روشه، بين دگرگوني ( تغيير ) اجتماعي و تطور ( تحول ) اجتمـاعي فـرق مي گذارد. وی معتقد است تغيـير اجتمـاعي شـامل تغيـيرات قابل مشـاهده و قـابل بـررسي در زمان كـوتـاه است، امـا تطور اجتـماعـي، بـه مجموعه تغييرات در جامعه در دوره طولاني اطلاق مي شود.
 در آثار مربوط به تغييرات اجتماعي توجه به الگوهاي تغيير همواره مورد توجه دانشمندان علوم‌اجتماعي بوده که اين توجه معطوف به فرآيندها و چگونگي تحقق تغييرات اجتماعي و فرهنگي بوده است. تفاوتهای که دانشمندان بین تغییرات اجتماعی و دیگر مفاهیم قایل اند اشاره خواهم کرد اما ابتدا به الگوهاي اصلي تغييرات اجتماعي که در نظر اندیشمندان علوم اجتماعی تجلی پیدا کرده است  اشاره میکنم که عبارتنداز: تکامل، اشاعه، فرهنگ‌پذيري، شهري شدن و صنعتي‌شدن. که به ترتیب هر یک ازین الگو ها را مورد  بررسی قرارمیدهم.
تکامل
نظريه‌پردازان کلاسيک اين اعتقاد را داشتند که جوامع در سير تکاملي خود از مرحله‌اي به مرحله ديگر گذار مي‌کنند و هر مرحله تاريخي در قياس با مرحله ماقبل خود مرحله‌اي کامل‌تر و پيشرفته‌تر ارزيابي مي‌شد. انسان‌شناسان معاصر در احياء نظريه تکامل بر فرهنگ و تکنولوژي تأکيد دارند، تا نشان دهند چگونه تغييرات تکاملي در جوامع اتفاق مي‌افتد. آن‌ها سعي دارند تا منبع اصلي تغيير جوامع را با نحوه معيشت آن‌ها تبيين کنند و ربط دهند. براي مثال از کشاورزي به صنعتي و مراحل بالاتر را از لحاظ معيشتي از مراحل قبلي پربارتر به حساب مي‌آورند که اين امر در نتيجه مازاد اقتصادي، جمعيت بيشتر، کارآيي بالاتر، تنوع فرهنگي زيادتر، پيدايش پايگاه‌ ها و نقش‌هاي جديدتر، توسعه اقتصادي سريعتر و پيچيدگي بيشتر را در بر دارد.


به نظر ويلبرت مور علاقه به تکامل اجتماعي به دو شکل عمده تجلي پيدا کرده است. شکل اول را مي‌توان در کار استوارد ديد که تلاش مي‌کند تنوع تکاملي اجتماعي را به کمک مقوله تکامل چند خطي درک کند و شکل دوم را در کار کساني مانند: وايت، سالينز و سرويس بايد ديد که معتقدند نظريه تکامل اجتماعي را بايد در سطح بسيار عام ديد ليکن نبايد بر اين نکته اصرار داشت که تمام تفاوت‌هاي ساختاري وفرآيندهاي پويا در اين نظريه گنجانده شوند يا از آن مشتق شوند.
در مجموع در قالب الگوي تغيير تکاملي مجموعه تغييرات در نظام حقوقي، مذهبي، قشربندي اجتماعي و نظام توليد از حيث کمي و کيفي و معمولاً به صورت خطي و فزاينده مورد توجه قرار مي‌گيرند.
رابرت بلا تکامل را فرآيند افزايش در ابعاد و پيچيدگي سازمان‌ها مي‌بيند و اين امر موجب مي‌شود که ارگانيسم، نظام اجتماعي و افراد با توانايي بيشتري خود را با محيط سازگار کنند و به عبارتي استقلال داخلي بيشتري نسبت به مراحل قبلي در رابطه با محيط پيدا کنند. در اين ديدگاه تکامل در نتيجه تحول سيستم‌هاي نمادين مذهبي از ديگر ساختارهاي اجتماعي جدا شده و انسان آگاهي بيشتري از لحاظ مذهبي نسبت به خود پيدا کرده است.
اشاعه
تحليل تغيير اجتماعي در قالب الگوي اشاعه تلاش مي‌کند که نگاه خطي ديدگاه تطورگرايانه به تاريخ را رد كند و بر مطالعه پديده‌هاي فرهنگي در قالب و کانون‌هاي جغرافيايي خاص متمرکز شود. در اين الگو تغييرات اجتماعي و فرهنگي اقتباس و امانت گرفتن عناصر فرهنگي از يک نقطه جغرافيايي و بسط و گسترش آن در نقطه ديگر مورد تحليل قرار مي‌گيرند. انسان‌شناسان معتقدند که اشاعه در جوامع پيچيده امروزي نيز وجود دارد. بسياري از عناصر فرهنگي که توسط گروه‌هاي متخصصين ايجاد شده، به وسيله گروه‌هاي ديگر اخذ شده است. علاوه بر انسان‌شناسان که چگونگي اشاعه ايده‌ها و امور مادي از يک جامعه به جامعه ديگر را مطالعه کرده اند، جامعه‌شناسان روستايي به مطالعه اشاعه فناوري‌هاي جديد کشاورزي در ميان روستائیان و دهاقین مي‌پردازند.
اشاعه، گسترش خصيصه با الگوهاي فرهنگي از يک گروه به گروه ديگر است که هنگام تماس جوامع گوناگون با يکديگر به وقوع مي‌پيوندند. اشاعه به وسيله عوامل مختلف از جمله مبادلات تجاري، زندانيان، ادبيات، مسافران، وسايل ارتباط جمعي مانند: راديو، تلويزيون، مطبوعات و ديگر مواد چاپي صورت مي‌گيرد. اشاعه فرآيندي انتخابي است که در آن يک فرهنگ، به درجات گوناگون، برخي خصايص را مي‌پذيرد و برخي را رد مي‌کند. اشاعه ممکن است هدفدار يا بدون هدف باشد.
در جوامع جديد با توجه به افزايش تماس‌هاي اجتماعي و فرهنگي و نيز گسترش وسايل ارتباطي مدرن و جديد در مقياس جهاني، الگو و فرآيند اشاعه اهميت بيشتري پيدا کرده است. ادامه دارد.....
منبع: جـامعه شنـاسي تغيـيرات اجتمـاعي. غلامرضا غفاري و عادل ابراهيمي لويه.چاپ اول. تهران: اگـرا و لويه، 1384

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر