۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

سیری بر زندگی دو چهره ماندگار




تاريخ ملتها داراي فرازونيشب هاي هست كه آن ملتها در برابرش ايستادگي نموده اند ويا هم از اثر آن در گودال فراموشي تاريخ دفن شده اند، ملتهاي كه خاطره جمعي شان را فراموش ميكنن و حافظه  تاريخي ندارند از همه زودتر نابود ميشوند.كه در كل ميتوان گفت كه ملت ها بالندگي وسر فرازي شان را مديون رهبران وگردانندگان قدرت سياسي،اجتماعي،فرهنگي واقتصادي شان ميباشند،در واقع موتور تحول وتكامل يك جامعه وابسته به چگونه انديشيدن همان ملت و كارآيي رهبران شان هستند، ورهبران بايد اگاه به امور وصاحب قوه تفكيك بين نفع وضرر ملت شان باشند و درپي خير وسعادت مردمي باشد كه او را شايسته دانسته و به آن سمت گماشته اند،رهبر خوب همان سخنگو و مفسيري آرمان همان ملت هست
و ملت ما كه هميشه در تاريخ بعد از ايجاد سرزمين بنام افغانستان به حيث يك ملت هميشه در نقطه مقابل قدرت حاكمه پنداشته شده و ازتمام مزايا و داشته هاي اجتماعي، سياسي واقتصادي اين حيطه محروم ودور بوده است، اما در طرف ديگر قضيه نبرد آزادي خواهي و تساوي حقوقي از طرف اين ملت و چهره هاي نادر مطرح شده میباشد که آنها تا پاي جان براي تحقق آن كوشيده اند وخواهم كوشيد، و ما خواستيم يادي كنيم از دو چهره درخشان اين ملت و از ستاره گان  كهكشان عدالت و مقاومت چون تمام تحقیقات در اين سطور نميگنجد، اما شما و بايد صفحات كه توسط قلم بدستان مهار و چهره دست ما مشق شده بخوانيد و اطلاعات خويش را راجع به تاريخ و تاريخ سازان تان تكميل نمايید... این دوچهره:
1- وكيل اكبر خان نرگس: وي در سال 1307 ه ش در دره نرگس والسوالي پنجاب در يك خانواده بانفوذ ويكي از سران هزاره متولد شد، اكبر خان نرگس داراي سوادي بالا و مطالعه گسترده بود كه پدر تاريخ معاصر هزاره (كاظم يزداني)او را حافظ تاريخ هزاره لقب ميدهد، حاج كاظم ميگويد:كه خان داراي انديشه باز و اگاه و تاريخ دان بزرگ بوده ومطالعه وافر راجع به تاريخ  ملل داشته است، خان در باسواد شدن و اگاه شدن مردم كوشش هاي فروان را نموده است. بطوري مثال به  ايجاد اولين مركز تعليمي در والسوالي پنجاب اشاره كرد كه از اين مركز بيشترين اهل فكر و قلم اين خيطه به نور روشنايي منور شده اند، از نمايندگي تاريخي و واقعي وكيل در دور نهم شوراي ملي  و در اين دور كه از سالهاي 1334-1336ه ش وكالت واقعي از مردم و ملت اش نمود، در بيانيه تاريخي كه  وكيل خان خطاب به صدراعظم پيشنهادي شاه ميكند از فقر مردم و سيتم ناعادلانه شاه در بين رعيت اش انتقاد ميكند بايد به ديد احترام نگريست، وكيل خان يكي از دردمند ترين چهره هاي ملي ملت ماست كه در تاريخ ملت ما تكرارش به ندرت اتفاق افتاده است، وكيل خان از ماليات كمرشكن دولت بر مردم هزاره انتقاد نموده و ماليه را كه بنام خسبٌري بود آنرا لغو نمود، از فصاحت و درايت كه خداوند براي وكيل خان داده بود وي براي بيان حقايق در مقابل زورمندان از آن براي منافع ملت اش بكار برد كه هيچگاه كوچكترين چشم پوشی هم نكرد، وي بارها ميگفت كه"ملت كه دربين خودش به دو دستگي و درجه اول و درجه دو و ...شود دوام نخواهد آورد" خان وكيل مدتي را در خانه ماند اما بنابر درخواستهاي مكرري بابه بزرگ از خان  در آن شرايط حساس و حيات بخش كه رهبرشهيد بابه بزرگ باني جريان سبز عدالتخواهي در پي اتحاد قوم و ارايه راه حل براي عبور از بحران آنروز بود نيازمند به تجربيات اين عالم و خردمند بزرگ بود، وكيل خان كه يكي از طراحان اصلي نظام فدرالي بود، رهبري شهيد از وكيل خان ميخواهد كه براي تحقق اين امر گامهاي عملي را بردارد، كه وكيل خان سفرهاي را انجام دادتا بتواند ديگر اقوام تحت ستم را براي تحقق اين امر گرد هم آورد كه در اين قسمت موفقيت هاي را نيز نصيب شد ازجمله جنرال عبدالرشيد دوستم را براي فدرالي شدن نظام قانع ساخته بود "كه اينك ما به وسعت انديشه آن بزرگ مردان پيبرده ايم" وكيل نرگس در دوره حيات اش زحمات بي نظير را كشيد تا بتواند روزنه هاي اميد را بروي اين ملت در بند باز نمايد، وكيل نرگس با جمع از چهره هاي مطرح  ملت سفري را در تنظيم نسل نو هزاره مغول كوئته پاكستان داشت و در آنجا با سران هزاره پاكستان راجع به روابط بين هزاره هاي آ نسو واين سوی مرز داشتند. سرانجام وكيل خان در سال 1378/01/11 در شهر كراچي پاكستان دار فاني را  وداع گفت، روحش شاد ويادش گرامي...
2-  وكيل شهيدجواد ضحاك: وي در سال 1346/05/16 ه ش دريك خانواده ميانه حال و روحاني در والسوالي يكه ولنگ ديده به جهان گشود، وكيل ضحاك چهار سال بيش نداشت كه پدرش دار فاني را وداع گفت، با اوج گرفتن ترور و دهشت دوره تره كي برادران بزرگتر وكيل ضحاك راه مهاجرت را در پيش گرفتند و راهي ايران شدند، وكيل ضحاك جواني بيش نبود که با رهبري شهيد آشنا ميشود و اوج عشق وكيل ضحاك نسبت به پيشوا و پير خردمند تاريخ  را نميشود در هيچ قالب گنجاند، جواد شهيد ازهمان اوايل در خدمت بابه بزرگ مشغول به ايفاي وظيفه ميشود، با ورد رهبر شهيد در افغانستان وي نيز همراي تيم رهبر بود، كه از ماندن شش ماه با رهبر در دشت هاي سوزان  بكوا روايت هاي داشت، جوادشهيد به حيث سكرتر بابه بزرگ و در جريان مقاومت در سنگرهاي عدالتخواهي در غرب كابل وي مسئول مخابره شخصي رهبر شهيد بود وشهره اش را با" مهتاب" در بين جوانان و بچه های دفاع و هويت كسب ميكند، شهيد ضحاك اهل راز دل مزاري  يا به قول يكي از برادران(كتاب ناخوانده ي مزاري بزرگ )بود، جواد را رهبر شهيد فرزند اش خوانده بود كه خواستگاری و ازدواج جواد نيزتوسط رهبر شهيد انجام و تدارك داده ميشود. اما بعد از يتيمي ها واز همه يتيمتر اهل بيت، ياران و فرزندان رهبر شهيد، ضحاك هميشه حسرت نبودنش در هنگام شهادت با پيري انقلاب بابه بزرگ را ميخورد، با رانده شدن طالبان از اريكه قدرت شهيد ضحاك وارد زندگي اجتماعي شد، با كانديد نمودنش در انتخابات شوراي ولايتي باميان با جايگاه و محبوبيت كه دربين مردم داشت موفق شد تا در شوراي ولايتي راه پيداكند، ودر دو  دور انتخابات شورا موفقيتش بيانگر  راز بزرگی بود كه وي براي سه بار سمت رياست شورا را نيز به عهده داشت، وكيل ضحاك با لحن درشت و انتقاديی كه داشت در دفاع از حق مردمش خوب استفاده كرد، وكيل ضحاك از كم كارهاي دولت درمناطق هزارستان و بالخصوص در قلب اين جغرافيا اعتراض مينمود، با جمعي از دوستانش هر از گاهي كه نياز احساس ميشد نيشخندها و حركتهاي مدني و نمادين را انجام ميدادند تا بصورت مدني حقوق مردمش را مطالبه كند، وكيل ضحاك هميشه از تاثير بيمانند اشخاصي   ذيل در زندگي اش ياد ميكرد، ابراهيم خان گاوسوار، عبدالخالق هزاره، شيرين هزاره، وكيل اكبرخان نرگس و رهبر شهيد مزاري بزرگ، اينها الگوهاي بودند كه شهيد ضحاك اعمال آنها را الگوي چگونه زندگي كردنش  قرار داده بود، وكيل ضحاك در اجلاس روساي شورا هاي ولايتي در هرات از توزيع و تعصب در تصويب بودجه سالانه انتقاد نمود كه در آخرين مصاحبه هايش هويدا است، اما كوردلان انسان سيتز در  17 /03/1390 نهالي عدالتخواهي دست شانده بابه مزاري را با تبر بيداد و جهالت از بيخ در آوردند، وملتي را سوگوار و وادي را خونين كردند، كه بعد او سرو هاي اين ديار ناآشنايي را با ما از سرگرفته است. راه شان سبز و آرمان شان جاودان باد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر